سقوط پاریس
نویسنده:
ایلیا ارنبورگ
مترجم:
محمد قاضی
امتیاز دهید
یادداشت ناشر:
رمان رئالیستی «سقوط پاریس» را ایلیا ارنبورگ در بحبوحه جنگ جهانی دوم نوشته است. نویسنده، با انتشار رمان بزرگ توفان شهرت جهانی یافته و اثر تئوریک او به نام «کار نویسنده» به اغلب زبانهای زنده دنیا از جمله فارسی هم ترجمه شده است. ارنبورگ زمینه «سقوط پاریس» را وقایع تاریخی اجتماعی فرانسه در میان سالهای ۱۹۳۵ تا ۱۹۴۰ انتخاب نموده و خود بر آنها ناظر بوده است. «سقوط پاریس» به لحاظ سبک، نخستین طلعیه رئالیسم انتقادی در روسیه استالینی است و به مصداق شعر مولانا:
بهتر آن باشد که سر دلبران
گفته آید در حدیث دیگران
نویسنده با شرح ماجراهایی از درون جامعه فرانسه، در واقع بی کفایتی مسئولان کشور خودش، روسیه آن روز، را که ساده اندیشانه فریب تبلیغات گوبلزرا خورده مرعوب و بی عمل شده بودند و پس از هجوم هیتلر نیز خود را باخته سراسیمه فرار کرده و ملت را وانهاده بودند، بر ملا می سازد و آنان را مورد عتاب و اخطار قرار می دهد. ارنبورگ در عین حال با بیدار ساختن احساسات میهن دوستی جوانان از هر گروه آنها را به مقاومت، فداکاری، دفاع و اقدام در برابر مهاجمان بر می انگیزد. افزون برارزشهای ادبی، اجتماعی و تاریخی اش، این رمان واجد اهمیت درجه اول هنری است. هنر تحسین برانگیز نویسنده در بیان مراحل تکامل روانشناختی شخصیتهای داستان به ویژه قهرمانان زن رمان، به نحو درخشانی در این اثر متجلی است. ارنبورگ با نگارش این داستان نشان داده که قادر است سنن هنرمندانه نویسندگان بزرگ روس: داستایوسکی، تولستوی، تورگنیف و ... را در همه ابعاد متفاوت آن تکامل ببخشد و آنچه را در رسالهٔ «کار نویسنده» نظراً مدعی بوده، خود در عمل از عهده برآید.
بیشتر
رمان رئالیستی «سقوط پاریس» را ایلیا ارنبورگ در بحبوحه جنگ جهانی دوم نوشته است. نویسنده، با انتشار رمان بزرگ توفان شهرت جهانی یافته و اثر تئوریک او به نام «کار نویسنده» به اغلب زبانهای زنده دنیا از جمله فارسی هم ترجمه شده است. ارنبورگ زمینه «سقوط پاریس» را وقایع تاریخی اجتماعی فرانسه در میان سالهای ۱۹۳۵ تا ۱۹۴۰ انتخاب نموده و خود بر آنها ناظر بوده است. «سقوط پاریس» به لحاظ سبک، نخستین طلعیه رئالیسم انتقادی در روسیه استالینی است و به مصداق شعر مولانا:
بهتر آن باشد که سر دلبران
گفته آید در حدیث دیگران
نویسنده با شرح ماجراهایی از درون جامعه فرانسه، در واقع بی کفایتی مسئولان کشور خودش، روسیه آن روز، را که ساده اندیشانه فریب تبلیغات گوبلزرا خورده مرعوب و بی عمل شده بودند و پس از هجوم هیتلر نیز خود را باخته سراسیمه فرار کرده و ملت را وانهاده بودند، بر ملا می سازد و آنان را مورد عتاب و اخطار قرار می دهد. ارنبورگ در عین حال با بیدار ساختن احساسات میهن دوستی جوانان از هر گروه آنها را به مقاومت، فداکاری، دفاع و اقدام در برابر مهاجمان بر می انگیزد. افزون برارزشهای ادبی، اجتماعی و تاریخی اش، این رمان واجد اهمیت درجه اول هنری است. هنر تحسین برانگیز نویسنده در بیان مراحل تکامل روانشناختی شخصیتهای داستان به ویژه قهرمانان زن رمان، به نحو درخشانی در این اثر متجلی است. ارنبورگ با نگارش این داستان نشان داده که قادر است سنن هنرمندانه نویسندگان بزرگ روس: داستایوسکی، تولستوی، تورگنیف و ... را در همه ابعاد متفاوت آن تکامل ببخشد و آنچه را در رسالهٔ «کار نویسنده» نظراً مدعی بوده، خود در عمل از عهده برآید.
آپلود شده توسط:
khar tu khar
1391/09/27
دیدگاههای کتاب الکترونیکی سقوط پاریس
ژنرال پیکار گزارش منفی و عدم امادگی برای دفاع به دولت داده یک روزنامه نگار برجسته به نام ژولیو هم وجود دارد که قبلا نوکر دسر و تسا بوده و خرج روزنامه و پول کلان از انان گرفته مطالب مورد نظر انان را چاپ نموده به سمت مخالف یعنی مونتین یی رفته در روزنامه فریاد نو هر روز یک مطلب گاه در حمایت دولت و اسودگی مردم و گاه سخنان فریب برای بی خیال گردیدن و خوشحال شدن مردم چاپ نموده با سرازیر شدن المان از مرز مقاومت پراکنده و اندک و فرار و عقب نشینی نامنظم سربازان و فرار مردم روستایی با ارابه گاو ،زن و بچه و لوازم چمدان به صورت هزاران نفر با حرکت کند و سنگین در جاده ها ،المان ها مردم را بمباران و با تیربار هواپیما کشتار می کردند.
اوارگان دسته دسته وارد پاریس شده شهر ها سقوط کرده لوسین در هنگام فرار و رفتن به سمت مقر دولت پس از قبول تسلیم شدن دولت در هنگام گرفتن غذای زور از روستایی هدف قرار گرفته کشته شده ، پی یردر دفاع کشته شده ، ژولیت که گوینده رادیو هم بوده و اگهی تبلیغاتی و شعر می خوانده از پاریس با پای پیاده فرار کرده در مسیر کشته می شود ،ایتس با مرگ شوهر سرگرم کمک به اوارگان بوده با اشغال پاریس شبی به سربازان فرانسوی فراری از دست المان ها کمک کرده دستگیر و اعدام می شود و فقط دنیز که به طرز معجزه اسایی زنده مانده و میشو که خود را رسانده زنده مانده و در سازمان مقاومت و با چاپ اعلامیه به مبارزه علیه اشغال المان ها ادامه داده ،دسر در نزدیکی محل اسکان دولت تحت اشغال یعنی دولت ویشی خودکشی کرده و ...
با شروع حمله المان به کشورهای همسایه ،مردم نگران و مضطرب که به یاد حمله جنگ جهانی اول بوش ها (لقب زشتی که به المانها می دادند) میدانستند انها تحقیر شده و در پی انتقام هستند برای جنگ اماده شده فرمان بسیج عمومی داده شده ،دسته های اول پس از اعتصاب کارگران و تصرف کارخانجات که پلیس اعتصاب ها را در هم شکسته و عده زیادی دستگیر می شوند مانند میشو به سمت مرز با ایتالیا برای دفاع رفته ،دولت بزدل خیانت کرده و در مقابل درخواست کمک کشور همسایه اعلان بی طرفی نموده پی یر مهندس جوان که برای انتقال اسلحه و هواپیما امده با عدم تحویل روبرو شده و دستگیر می گردد ،دسته جات مردمی پشت مرز به کمک مدافعین رفته و در جنگ سخت پیشروی دشمن را متوقف کرده و با وجود بمباران سنگین رم را تسلیم نمی نمایند و با مقاومت دلیرانه شگفتی افریده مردم مضطرب با اعلامیه دولت بی خیال شده و پاریس عیاشی را از سر می گیرد.
میشو و دوستان برگشته در مرز به جرم نافرمانی و کمک غیر قانونی به مدافعین و ضد فرمان دولت در اردوگاه ها بازداشت شده میشو و پی یر فرار کرده ،پی یر با زنی به نام اینس اشنا ،با او ازدواج و فرزندی به نام دو دو به دنیا می اید.
نخست وزیرانی و افراد متنفذی مانند مژو و رنو که فرد اخیر اخرین نخست ئزیر دولت قانونی فرانسه قبل از تهاجم رسمی المان در سال 1936 و دوران جنگ و بمباران و سقوط شهر ها و فرار دولت به اسکان موقت در شهر های دیگر و مامور نمودن تسا برای مقدمات مذاکرات صلح و تسلیم با کشور متهاجم یعنی المان و نماینده اسپانیا - که دولت فرانکو روابط حسنه با دولت رایش سوم دارد - و تسلیم و اعلان بی دفاعی شهر پاریس و تشکیل دولت ویشی و نخست وزیری مارشال پیر 88 ساله پتن و امضای قررارداد تسلیم و صلح و جدا شدن مبارزان با شرافت به رهبری ژنرال دوگل و رفتن به انگلیس برای ادامه مبارزه و دوران مبارزه مخفی و پارتیزانی است.
فرد دیگر تسا یک سیاستمدار قدرتمند که اکثر اوقات وزیر بود دارای یک زن مریض و یک معشوقه به نام پولت که بعضی وقتها پیش او می رود و یک پسر عیاش و خوشگذران که برخی نقد ها و کتاب های انتقاد امیز چاپ نموده و برای مدتی تسا او را در اغاز جنگ داخلی اسپانیا و حمله رژیم فاشیستی به رم به سمت کاردار سفارت فرانسه به انجا می فرستد و یک دختر به نام دنیز که تحصیل کرده است و پس از اشنایی با حزب کمونیسم و اختلاف عقیده با فساد پدرش و مرگ مادر از خانه بیرون رفته جدا می شود و به عنوان یک کارگر ساده در کارخانه ها مشغول به کار شده و در یک اتاق محقر اجاره ای پایین شهر در فقر و شرایط سخت زندگی به عنوان عضو اتشین حزب کمونیسم و همراه کارگران مشغول مبارزه می گردد.
انان در خیابان های پاریس گردش نموده در تئاتر شهر هم هستند که مفاهیم سنگین نوشته های مارکسیسم و متریالیسم در قالب جزوات دست به دست گردیده و اعلامیه های مخفی حزب و روزنامه های روز پاریس و تلاش برای وضعیت بهتر کارگران و دستیابی به حقوق ایشان در کارخانه ها و دریافت مزایا من جمله اضافه کاری و مرخصی
این نخستین کتابی است که مطالعه ان بسیار زمان را به خود اختصاص داد زیرا دومین تحول بزرگ در اندیشه من شکل گرفت.تحول اول در مطالعه کتاب چنگیزخان اثر واسیلی یان ایجاد گردید که اموختم گاها یک نویسنده خارجی ،بیرون از یک محیط و قضایا و بیگانه با ادبیات و فضای حاکم بر تاریخ و جامعه یک رویداد بهتر و منصفانه تر به نگارش می پردازد.
تحول این کتاب در نگرش منصفانه و بررسی از دو طرف یک رویداد است.همیشه جنگ جهانی از زاویه حمله رایش سومو هیتلر و اشغال برق اسای پاریس نشر و شناخته گردیده است و تصور ما از جنگ جهانی و حمله به فرانسه با ان فیلم تاریخی کوتاه رژه ناگهانی سربازان المان در کنار برج ایفل نقش بسته و اشغال رعد اسا .
در حالی که این اولین رمانی است که به بررسی وقایع حداقل چند سال قبل و حدود تهاجم در سال 1936 را از دیدگاه درون فرانسه ،فضای سیاسی و اجتماعی حاکم ،عملکرد سیاستمداران ،روزنامه نگاران ،دفاع ملی و مردم را به تصویر در می اورد.
ارنبورگ در خانوادهای یهودی که بعداً به مسکو مهاجرت کرد، زاده شد و در آغاز جوانی در فعالیت انقلابی شرکت کرد و در نوجوانی به زندان افتاد؛ در 1910م به پاریس مهاجرت کرد و در آنجا بود که به انتشار شعر پرداخت. او در جنگ جهانی اول خبرنگار جبهههای جنگ شد و در 1917م به روسیه بازگشت؛ در جنگ داخلی اوکراین حضور یافت و از 1917 تا 1921م در رد یا پذیرش بلشویکها پیوسته در نوسان بود؛ پس از آن به اروپا بازگشت و در فرانسه، بلژیک و آلمان اقامت گزید و نخستین رمان خود، «ماجراهای غیرعادی خولیو خورِنیتو و شاگردان او» (1922م) را ــ کـه بهترین اثر او نیز تلقـی شده است ــ نوشت. با اینهمه، در 1924م باز هم دیدگاه ارنبورگ تغییر کرد و او اجازۀ بازگشت به اتحاد شوروی را به دست آورد؛ در نشستهای نویسندگان و دیگر فعالیتهای ادبی مسکو شرکت کرد و سپس بیدرنگ به عنوان سردبیر بخش خارجی چند روزنامۀ شوروی به اروپا فرستاده شد. ارنبورگ در مقام خبرنگار جنگی روزنامۀ ایزْوِسْتیا در دورۀ 1936-1940م بیشتر در اسپانیا و فرانسه بود؛ در 1941م به اتحاد شوروی بازگشت و «سقوط پاریس» را که حملهای سخت بر غرب بود، منتشر کرد. این کتاب در 1942م جایزۀ استالین را ربود.
ارنبورگ افزون بر فعالیتهایش به عنوان روزنامهنگار و رماننویس، شعر، داستان کوتاه، مقاله، سفرنامه و خاطرات هم مینوشت. او پس از پذیرش رژیم شوروی، نویسندگی خود را با خواستههای ادبی شوروی همساز کرد و در جریان تصفیههای سیاسی از آسیبهایی که به بسیاری از نویسندگان و هنرمندان وارد شد، در امان ماند؛ در 1946-1947م بار دیگر جایزۀ استالین را برای «توفان» گرفت و و در1951-1952م رمان مهم او به نام «موج نهم» به چاپ رسید. ارنبورگ اندکی پس از درگذشت استالین رمان «آب شدن برفها» (1954م) را نوشت که بحثهای شدیدی را در مطبوعات شوروی برانگیخت و عنوان کتاب او وصف حال این دوره از ادبیات شوروی شد.
ارنبورگ در سالهای بعد، همّ خود را وقف پیشبرد گرایشهای نو و متفاوت در نویسندگی کرد. او در شرح حال خود به نام «سالها، مردم، زندگی»، به بررسی موضوعات متفاوت (مثلاً هنر غربی) و همچنین کسان بسیاری (مثلاً نویسندگانی که در تصفیههای دهۀ 1930م جان باختند) پرداخت که معمولاً برای مؤلفان شوروی مضامین مناسبی نبودند. این نگرش در 1963م او را گرفتار سانسور رسمی دستگاه کرد؛ اما ارنبورگ تا هنگام مرگ در محافل ادبی شوروی همچنان مطرح باقی ماند